اجتماعی -فرهنگی

اجتماعی -فرهنگی

فرهنگ عمومی و فرهنگ ایرانی
اجتماعی -فرهنگی

اجتماعی -فرهنگی

فرهنگ عمومی و فرهنگ ایرانی

یاداشت های پراکنده

همگان می 

دانند که دروغگویی دشمن اعتماد است.  اثری  که دروغگویی بر شخص دروغ پرداز می گذارد آن است که پایه  های اعتماد پذیری اورا به کلی از بین

 می برد.  از طرفی صداقت وراستگویی آموزه تمامی ادیان الهی  است.  وهمه رسولان خداوند برراستگویی و صداقت درگفتار وعمل تاکید دارند. پایه های اساسی ادیان الهی  بر صداقت استوار است. از این رو ازمتدینین به خاطر اعتقادات دینی که دارند  انتظار پایبندی بیشتری   نسبت  به صداقت  با سایر افرادی که کمتر ادعای پایبند ی دارند قابل تصور است. اما متاسفانه  در بسیاری از موارد مشاهده می گردد که فرد بسیار مذهبی برای توجیح عملکرد خود یا جریان یا باند خویش حاضر به کتمان حقیقت و چشم بستن به حقایق  که مثل روز روشن می شود.  در این بین رفتار فرد متناقض  جلوه می کند از یک طرف خود را بسیار مذهبی واهل حلال وحرام  وچشم بستن بر بسیاری از نا پاکیها  در جامعه  جلوه می دهد و حتی به طور صد در صد به این اعتقادات به طور کامل پایبنداست.  اما در تضاد منافع جناحی وباندی ویا توجیح عملکردی خویش  چشم بر اعتقادات می بندد  وبه راحتی متوسل  خلاف گویی یا دروغ می شود. این رفتار فردی که چنان ادعایی دارد ضربه جبران ناپذیر به پا یه های اعتقادی جامعه  می زند. باورهای اجتماعی بر اساس کنش های که افراد درکنار همدیگر ابراز می دارند  شکل می گیرد  . اگر در روابط مابین افراد حالت فریب و گول زدن حاکم باشد هیچ گاه اعتمادی بین هم ایجاد  نمی شود

در نهایت اشاعه دروغ در جامعه پایه های اعتماد را


را از بین می بردو جامعه را به سمت زوال اجتمایی  می کشاند. و متاسفا نه اگر این منکر اجتماعی  از طرف متولیان دینی صادر شود به باور واعتقادات همگان ضربه می زند


یاداشت های پراکنده

احترام به مردم

ما انسان ها نیاز به همدیگر داریم واین اساسی سبب ایجاد و استحکام نهادی به اجتماع  می شود. ودر نظام خلقت هم نمی توان هیچ موجودی بی نیاز از موجود دیگر یافت. در نظام اجتماعی  که نیاز ها باعث  ایجاد روابط مابین افراد می شودبایستی این روابط در چارچوب واسلوب خاصی باشد.  از این رو احترام نهادن به همدیگر در راستای  برآورده نمودن نیازها معنی پیدا می کند. در این چارچوب اگر اهمیتی برای دیگران قایل باشیم در حقیقت  برای شخص خودمان ارزش قایل شده و خو درا بزرگ کرده ایم. متاسفانه امروز خودخواهی ها وجهل ونادانی وکینه وحسد چنان عرصه را بر ما تنگ نموده  که فرصت اندکی رجوع به وجدان را

 نداریم. با این که حقیقت  را می دانیم اما آن را انکار می کنیم و به راحتی چشم به حقایق  می بندیم

بدتر آن که حتی  به علم این دیگران از ما راضی

 نیستند با لجاجت بر اعمال اشتباه خود تاکید می ورزیم  وحتی برای افکار عمومی احترام قایل نیستیم.  ما تک افراد اجتماع بایستی  برای همدیگر احترام قایل باشیم وهمگان در کسب احترام سهیم بدانیم

یک دلی

سوال اینجا ست  که 

چگونه یک دلی ایجاد می شود. برای ایجاد یک دلی به نوعی همنوایی احتیاج داریم تا بتوانیم دو چند اندیشه را به هم نزدیک کنیم.   نزدیکی اندیشه ها  سبب  به آرامش رسیدن صاحبان اندیشه می شود. وقتی این آرامش روحی روانی  ایجاد می شود  در نتیجه یک دلی ایجاد می شود. باید بدانیم یک دلی مستلزم آن است که به اندیشه همدیگر احترام گذاشته وهرچند اگر نقدی بر آن وارد باشد با رعایت انصاف آن را نقد نماییم.  امروزه جامعه ما به یک دلی نیاز مضاعف دارد. متاسفانه  با یک نوعی واگرایی  اجتماعی مواجه هستیم که هرکس فقط به فکر  خویش است. این بیماری اجتماعی هویت  مارا نشانه گرفته و سبب بی انگیزگی  عمومی  و کاهش مشارکت اجتماعی  می شود. وقتی  در جامعه ای کاهش  مشارکت  رخ می دهد اعتماد عمومی مورد خدشه واقع می گردد. کاهش  اعتماد عمومی به غده  سرطانی با رشد سرسام آور جامعه را به زوال می کشاند.  از این است که یک دلی به کیمیای است بایدآن را غنیمت شمرده سعی وافر برای ایجاد آن نمود  


درگذشت مادر کهنسال بندپی

حاجیه  زهرا  کریمی  فیروزجایی 


 در تاریخ یکشنبه  ۱۳اسفندماه ۱۴۰۲ یکی کهنسال ترین  مادر بندپی چهره در نقاب خاک کشید.  مرحومه حاجیه زهرا کریمی  فیروزجایی  بر اظهار خود واطرافیانش قریب بر ۱۰۰سال سن داشت و  باوجود کهولت سن سلامت جسمی وروحی کامل برخوردار بود. 

مختصری از زندگی آن مرحومه 

آن مرحومه در سالی که در مناطق فیروزجاه طاعون گاوی رواج داشت متولد شد. طبق برآورد از آن سال تا حالا تقریبا ۱۰۰ سال می گذرد.  پدر  ایشان محمدخان کریمی فیروزجایی (گیلا)  و مادرش حوریه محمدی فیروزجایی  بود.  

همسر مرحومه  حاجیه زهرا کریمی فیروزجایی  مرحوم  حاج محمد  آقا  محمدی  فیروزجایی بود 

مرحوم  حاج محمد  آ قا  فرزند ارشد مرحوم  حاج علی با با محمدی  بود و از آنجایی که مرحوم پدر (حاج علی بابا)  مرد با کیاستی در دوره خویش بود ایشان هم در دوره خویش از سر شناسان بخش فیروزجاه و انسان شریف  ومصالحه  جو بودند. ایشان علاوه کار دامداری و باغبانی وغیره... از افراد خبره در حرفه مساحی زمین واملاک بودند. 

حاجیه زهرا کریمی فیروزجایی  زنی سخت کوش وپر تلاش و زیرک بود. او   همچنان که بسیار جسور ومقاوم بود و در کارها دامداری و  باغداری و نوغانداری(پرورش کرم ابریشم و...  مانند یک مرد ظاهر می شد. این روحیه پر تلاش از ایشان یک شیر زن ساخته بود که در مواجهه با سختی های   خم بر ابرو نمی آورد.وهمین روحیه سبب شد تا در بسیاری مسائل بسیار  بی پروا وبا جسارت عمل نماید.  علاوه بر این روحیات مردانه ای که داشت از شها مت و جسارت خاصی در بیان نظرات خویش  برخودار بود  . آن مرحومه علاقه وافری به قرآن کریم داشت و تسلط خوبی بر قرائت قرآن  داشته و سوره های بسیاری را از حفظ داشت و همیشه سوره های یس و الرحمن  را از حفظ می خواند و همیشه تاکید بر قرائت قرآن در شب های جمعه به نیت درگذشتگان  می نمود. او  در زمینه  شعر سرایی مهارت داشت وفعل بداعه شعر می گفت وبه خوبی وزن های اشعار را مرتب می نمود وبا آهنگ خاصی آنها را می خواند.درباره مصیبت کربلااشعار ونوحه های زیادی از حفظ می خواندو  نوحه های فروانی درباره مصیبت امام حسین ( ع) و حضرت زهرا(س)وسایر ائمه را از حفظ بلد بود.مرحومه حاجیه زهرا کریمی فیروزجایی ارادتی خاصی به پیامبران خاص حضرت رسول اکرم(ص)و ائمه (ع)  داشت وهمواره به تکریم سادات سفارش می نمود.  از دغدغه های او کمک به سادات و پیشبرد کارهای مذهبی بود. ودر این زمینه همیشه پیشقدم می شد. رفتن به زیارت  ائمه(ع)وصلحاوامامزادگان از موارد بسیارعلاقه ایسان بود. از این رو علاوه بر چندین رفتن به حرم امام رضا(ع)سه بار به زیارت عتبات عالیات عراق(حرم مولای متقیان امیرالمومنین(ع)و کربلای معلی و کاظمین وسامرا) مشرف شدند.در ضمن با سفر به سرزمین شام  قبر شریف حضرت زینب کبری(س)و حضرت رقیه را زیارت کردند.  

آن  مرحومه  یک بار با اتفاق همسرش(حاج محمد  آقا محمدی  )  به سفر حج تمتع مشرف شد  و در سالهای اخیر علاوه سفر  حج عمره  در جندین نوبت به زیارت  عتبات عالیات و سوریه رفتند. 

کمتر کسی  می توان سراغ گرفت  که   از بندپی به ییلاق گلیران  رفته باشد و این مادر پیر را ندیده باشد. او همه ساله تابستان هابه ییلاق  گلیران می رفت و تا پاییز در آنجا می ماند

دل نوشته ای  برای حاجی ننه که نوه دلبندش برای آن مرحومه نگاشته

حاجی ننه عزیزم و مهربانم

 دلم هوای تو کرده.

 بگو چه چاره کنم

   هیچ کس چون تو نخواهد آمد

. شعله روشن این خانه تو بودی

. شمع انجمن کاشانه تو بودی

. در ودرم وگوهر جاودانه تو بودی

. هیچ کس چون تو نخواهد تابید.

 چشمه جاری این دشت تو بودی.

.شب مهتابی این دشت تو بودی

.. آسمان آبی این دشت تو بودی

.. هیچ کس چون نخواهد جوشید.

. سرو آزاده این باغ این باغ تو بودی 

گل و سنبل آلاله داغ تو بودی 

تن خسته عشاق تو بودی

هیچ کس چون تو نخواهد رویید

حاجی ننه عزیزم رفتی وبه خدا

خانه خلوت تر از آن شد که می پنداشتیم 

سایه سنگین تراز آن شد که می پنداشتیم

داغ دیرین تر از آن شد که می پنداشتیم 

ای خوش قلب فراموش نشدنی برای ما

حرف هایت یادگار خواهد ماند

نقش هایت ماندگار خواهد ماند

خاطراتت پایدار خواهد ماند 

برکتش بیشمار خواهد ماند

ای نازنین.  

سا لها حاصل دسترنج تو را خواهیم خورد

خوشه رسته ونارسته تورا خواهیم چید

کودکان ما فردا خرمن گشته ی امروز تورامی جویند

خاطرات شیرین تورا می گویند

آرزوهای نا رسیده تو را می پویند

تو را از یاد نخواهیم برد. 

تویادگارتمام خاطرات شیرین گذشته گذشتهما بودی

تورا از یاد نخواهیم برد

باشد که ماهم یادگار شایسته ی آینده ات باشیم

به روح پاک بلند ت درود می فرستیم و آمرزش و رحمت بیکران پروردگار برایت خواستاریمـ

از طرف نوه دلبندش حسن آقا محمدی  فیروزجایی  که داغ فراغ  مادر بزرگش  نگاشته  است

قطعه شعری از دخترش سرکار خانم عفیفه محمدی فیروزجایی برای مادر خویش سروده که در ادامه می آید

تو که دنی هوا دم دارنه انگار

مه کهو دل غم دارنه انگار

مه دتا چش مه جان مار وسه

صواحی تا نماشون نم دارنه انگار

همه دنیا  جان مار نونه 

مه دل تنگه دیگه قرار نونه 

بوار وارش منه دل ناله دارنه

بهار ماه  دله دل  خار نونه


ته که دنی ،هوای لار نخامه

گلیرون کوه ،من چاربیدار نخامه

 دل سر کنه شونه میاهه واری

زمسون بورده من، بهار نخامه

استاد محمد متولی دبیر ادبیات سالهای دور مدارس بندپی شرقی در زمان حیات ان مرحومه شعری برایش فرستاد که در ادامه مطلب می خوانیم. 

حاجی ننه ته مهربونیه دا

حرف بزوئن بانوحه خونیه دا

قرآن خونی صوت بلبل واری

چنه قشنگ،چه خش نوایی داری!

ته بخونسن دله پاره کنه

هزارتادرددله چاره کنه

فدای ته ناله ی دل ببوشم

لباس غم ته ناله جه دپوشم

مه دل ته وراگرچه ازتودورم

دوست دارمبه تره سنگ صبورم

وچون ره گت هاکردی باچه زحمت

خداعزیزان ره هکنه رحمت

هرکدوم ازوچون افتخارنه

مشغول خدمت وسرکارنه

دعاکمه ته جان سلامت بوشه

به دوراز رنج وملالت بوشه

عفیفه خانم تره خدمت کنه

ته تعریفه تا به قیامت کنه

آرزودارمه خارتن سلامت

داری وچون جاازدلت رضایت

متولی هسه تره دعاگو

الهی که بوشی مره دعاگو

۱۵ آذر۱۴۰۱ محمدمتولی 

دببر ادبیات سال های دور بندپی از شهرستان تنکابن.

یاداشت های پراکنده

استفاده از  فرصت های کوچک 

به خاطر همراهی خانمم برای کنکور کارشناسی  ارشد  به شهر دماوند رفتم و خانم برای امتحان  به سر جلسه  رفت و من از تماشای مناظر برفی دماوند لذت می بردم  تا این که قصد کردم از یک تپه ای  تاحدی بلند که پوشیده از برف بود   بالا بروم برای این  که  هم  کوهپمایی  کرده باشم وهم  از راه رفتن در برفها لذت  ببرم.  بنابر این از تپه پر برف بالا رفتم که بسیار جالب و دلچسپ بود  .  استفاده  از یک فرصت کوچک بسیار قابل توجه است 

علی عزیززاده  فیروزی 

بر فراز شهر دماوند 


یک عکس تاریخی

جمع شدن مظاهر دیانت وعقلانیت در یک قاب

در ابتدای انقلاب اسلامی  قرار بر این بود تا دیانت وعقلانیت در کنار هم قرار گرفته فردای بهتر را برای ایران آینده رقم بزنند تصویر زیر نشانگر بسیاری از حقیقت هاست. نقش رهبری دینی و قوام بخشی خاص آن به دولت علم باور(تکنوکرات)  بیانگر آن است که  دیانت و عقلانیت در کنار هم  می توانند یک آرمان ملتی را رقم بزنند. نکته دیگر این که این انقلاب از همان ابتدا به نقش دولت به عنوان مجری قانون اهمیت قایل بوده  است

یاداشت های پراکنده

نمای قدیمی  مدرسه  شهید مسلم محمد زاده روستای چالرز


توضیح مختصر از ساخت و بانیان و واقف زمین محل احداث این مدرسه

مدرسه ابتدایی شهید مسلم محمد زاده روستای چالرز

این مدرسه در سال تحصیلی ۶۰-۶۱شروع بکار کرد

مقصود از نوشتار پیش رو در چند نکته می باشد 

۱-تجلیل از افرادی که به عنوان  بانیان پایه گیری ساخت این مدرسه شدند

۲-پاسداشت خاطره اولین حضور دانش آموزان  در این مدرسه

۳-یادکردی از معلمان اولیه این مدرسه علم آموزی کردند

۱-بنا بر پیگیر های فراوان جناب آقای حاج میرزاعلی علی تبارو مرحوم مغفور میرزا آقا عباسی بودجه ای جهت ساخت مدرسه در چالرز  اختصاص یافت و قرار شد با اهدای زمین توسط اهالی محل مدرسه ای ساخته شود. برای تهیه زمین اهدایی در ابتدا با مرحوم مشهدی نبی الله  علی تبار صحبت شد. اما در روز ی که جناب مهندس ادبی (طراح نقشه ساخت مدرسه) به عنوان طراح ونقشه بردار  حاضر شد. مرحوم مشهدی نبی الله علی تبار  به علت بعضی از مسایل از اهدای زمین اجتناب کرد. و کار نقشه کشی به مشکل برخورد کرد. در این هنگام مرحوم میرزاآقا عباسی که سعی زیادی  در کسب بودجه  برای ساخت مدرسه نموده بود   برای تهیه زمین مناسب بسیار تلاش نمود. او به سرعت خود را به عموی خود یعنی حاج رستم عباسی  رساند واز او درخواست اهدای زمین در بهترین نقطه از ملک شخصی  نمود  . مرحوم حاج رستم عباسی به علت علاقه وافری که به برادرزاده خود (میرزاآ قای عباسی)   داشت بلافاصله پیشنهاد اورا قبول کرد و مهندس ادبی در مردادماه سال ۵۹نقشه ساخت این مدرسه در بهترین جایگاه چالرز  پیاده نمود. در ساخت این مدرسه پیگیرهای فراوان  جناب آقای  حاج میرزاعلی  علی  تبار و مرحوم مغفور میرزا آقا  عباسی بسیار حایز اهمیت  است. در ضمن زمین اهدایی  که مرحوم حاج رستم عباسی  برای امر خدا پسندانه  اهدا کردند  اثری است ماندگار از آ ن  مرحوم  برای پاسداشت علم می باشد. و از او به عنوان باقیات صالحات  به یادگار مانده است

در روند ساخت استادکاران مانند  استاد فتح الله  علی تبار  و استاد  یعقوب  علی قلی زاده استاد حاج اصغر عباسی و استاد حاج میزاگل عباسی  و حاج علی آقا  علی تبار  ودیگران نقش داشتند وهمه اهالی محل  درساخت مدرسه  کمک کردند 

۲-اولین حضور دانش آموزان  در سال تحصیلی ۶۰-۶۱بود که معلم آن  سال آقای  داداش اکبر پور  بود که دو پایه اول ودوم ابتدایی تدریس می نمود

دانش آموزان  پایه  اول شامل (علی فیروزیان (ببوزاده)(دبیر شیمی دبیرستانهای بابل وبندپی)_غلامعلی  فیروزیان (ببوزاده)(دامدار  در روستای چالرز) رضا  آقاگلی عباسی(دبیر عربی دبیرستانهای بندپی)_خیرونسا آقاگلی عباسی( پرستاربیمارستان امام خمینی تهران) _


 عبدالحسین باعو (مدیریت در مجمع تشخیص مصلحت نظام)_ بهار علی تبار(خانه دار) ودیگران که متاسفانه  حضور ذهن ندارم

دانش آموزان پایه دوم  علی عزیززاده فیروزی (بنده) _حمید رضا آقاگلی عباسی (دبیر عربی دبیرستانهای بابل) _آمنه  آقاگلی عباسی  و آسیه  آقاگلی عباسی  بودند.  ودر سال بعد دانش آموزانی مانند قنبرعلی عباسی  و معصومه آقاگلی عباسی  و رضا علی تبار و محمد رضا عباسی و غلامرض فیروزیان (ببوزاده)  در این مدرسه درس می خواندند

3-از معلمان اولیه  این مدرسه می توان از آقایان  داداش اکبر پور نیکزاد کنجی و قاسمپور گنجی  وفیرومندی و ادشیری و اسماعیل  احمدی نام برد  هر چند در سالهای بعد معلمان زیادی در این سنگر تعلیم وتربیت زحمت کشیدند. برای همه آنهایی که برای بنای این مدرسه زحمت کشیدند آرزوی سلامتی و اگر به دیار شتافتند رحمت و رضوان الهی مسئلت  می نماییم



مرحوم حاج رستم عباسی

 مرحوم میرزا آ قا عباسی

یاداشت های پراکنده

قدر شناسی

در باب قدر شناسی  این گفتار  زیبای امام رضا (ع)  راکه ائمه(ع) گرام نقل فرمودندکه(   من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق  ) آری کسی شکر گزار بنده خدا باشد لاجرم شکرگزار خداوند  خواهد بود. آن کسی که زبان تشکر از دیگران ندارد  بنده شاکر خدا نخواهد بود زیرا ما انسان ها وسیله  ای هستیم تا رحمت خداوند از طریق ما به سایر مخلوقات برسد بنابر این اگر قدردان همدیگر باشیم درهای  رحمت خداوند را بر روی همدیگر می گشاییم وهمگی به سعادت نزدیک می شویم. اما وقتی در جامعه می نگریم متاسفانه شاهد این موضوع هستیم که به هیچ وجه شکر گزار همدیگر نیستیم  

چرا ما انسان ها نمی توانیم آن کسی که به ما خوبی کرده  خوبی کنیم.  چرا  خوبی را در اکثر مواقع به بدی جواب می دهیم 

چرا به راحتی از یادمان می رودکه از بردبان چه کسی یا چه کسانی بالا آمده ایم 

عدم قدر شناسی یکی از بدترین صفت انسانی است که ریشه در خود خواهی وجهل مرکب دارد 

ماوقتی  چنان در دریای خود خواهی وجهل   خود غرق باشیم  هرگز قادر  نخواهیم بود تا وجود دیگران  را  لمس کنیم و حتی تحمل وجود  آنها  را نخواهیم داشت.  خودخواهی و جهل به مانند دود سیاه ما را در بر می گیرد  و چشم های  حقیقت بین را کور می کند. 

در ادبیات  غنی فارسی همواره بر قدر شناسی از هم نوعان تاکید شد 

آری ما انسان ها نمک می خوریم و به راحتی نمکدان می شکنیم وحتی  به این رفتار حقیر خود هم گاهی افتخار می کنیم وگاهی حرمت شکنی وبی ادبی  را به شجاعت تعبیر می کنیم    . اما باید دانست که از همان دست دادی با  همان دست خواهی ستاند ودیگرانی خواهند آمد تاجبران مافات مارا بکنند  .  این گونه با بد بودن من وشما جامعه هم  بد می شود.  این روز ها همگان بر اخلاق تاکید می کنیم  به این دلیل است   که جامعه بد اخلاق شده است  و کم کم  داشتن اخلاق حسنه   در حد یک آرزو بدل می شود.  

عدم قدر شناسی ما از همدیگرسبب رسوخ بی اخلاقی همه ارکان جامعه شده است  . قدر شناسی موضوع بسیار مهمی است که ریشه  دردین وفرهنگ وآداب  وسنن دارد   بنابراین تا ما قدر شناس همدیگر نباشیم بنده خوبی هم نخواهیم بود 

خداوندامارا قدرشناس وقدر دان بندگانت و سایر مخلوقات ودر نهایت خودت قرار بده. آمین  


یاداشت های پراکنده

ترس 

یکی مهمترین نقطه  ضعف  انسا ن ها ترس است زیرا وقتی  ازعدم توانایی خود  خبر داشته باشی وبدانی نتیجه ای جز شکست در مقابل چالش ها برایت قابل تصور نیست  این گونه است دچار ترس می شوی.  ترس از عدم اعتماد به نفس و عدم اعتماد دیگران بوجود  می آ ید.  وقتی به خودو کار های خود اعتماد داشته باشی  هرگز به خود ترس راه نمی دهی.  آن کسی که از بی اعتمادی رنج می برد هر آیینه از سایه خود هم می ترسد.  از قدیم گفتند که ترس برادر مرگ است.  واقعا که این گونه است  زیرا مرگ به نوعی عدم محسوب می شود و ترس هم مرگ آور بوده که نوعی عدم می باشد.  در عرصه اجتماعی آن شخص  یا جریانی که پشتوانه اتماد عمومی ندارد  هر لحظه  دچار ترس می شود   . ترس در اجتماع می تواند به شکل های متفاوت جلوگر شود.  یکی شکل های ترس خود محوری و دیکتاتوری است زیرا نمی  تواند در مقابل چالش های پیش رو جواب درستی  ارایه نماید.  ودیگر نمود  های ترس اهمیت ندادن به رای ونظر دیگران است زیرا از عدم اقبال دیگران به اندیشه های خود خبر دارد  . 

یاداشت های پراکنده

به مناسبت  روز پدر 

معنی و مفهو م پدر یعنی اصلی ترین هویت انسان در روز پدر یاد وخاطر پدر مرحومم حاج حبیب الله  عزیززاده فیروزی  را گرامی می دارم وبه روانش درود می فرستم